داستان باران آرام باش ، توکل کن ، تفکر کن ، سپس آستینها را بالا بزن ، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است |
|||||||||||||||||
من باران هستم. همین الان این وبلاگ رو درست کردم . میخوام از این به بعد بعضی از حوادث زندگیمو اینجا بنویسم که هم ثبت بشه و هم بقیه هم بخونن شاید دوست داشته باشن. لطفا با نظراتتون منو خوشحال کنید. دیروز کتاب "یک روز دیگر" نوشته "میچ آلبوم" رو موم کردم. بنظرم عالی بود. این کتاب به میخواست بگه که باید قدر آدم ای دور و برمون رو دونیم. اولین خبر: من منتظر یک خاستگارم. نمیدونم باید امیدوار باشم یا نه؟ نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آرام باش و آدرس story-of-baran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|